دانلود رمان چوب‌خطِ اوهام از نرگس عبدی

باغ استور : مرجع دانلود انواع رمان ، رمان جدید 1401 در ژانر های مختلف ، دانلود رمان های ایرانی ، دانلود رمان های جدید 1401 - باغ استور بزرگترین سایت دانلود

دانلود رمان چوب‌خطِ اوهام از نرگس عبدی

۱۲ بازديد

دانلود رمان چوب‌خطِ اوهام از نرگس عبدی

در این پست رمان چوب‌خطِ اوهام را آماده کردیم.برای دانلود رمان چوب‌خطِ اوهام از نرگس عبدی در ادامه پست همراه ما باشید.

دانلود رمان چوب‌خطِ اوهام از نرگس عبدی

ترس، این کلمۀ سه حرفیِ به ظاهر مفلوک؛ بزرگ‌ترین قاتل بشریت است. من ترسیدم. ترسیدم از پس زده شدن. ترسیدم از کنار گذاشته شدن. ترسیدم از نقلِ دهان خاله‌زنک‌ها شدن. ترسیدم از ترحمِ نگاهِ فامیل. ترسیدم و حالا داشتم جزای ترسم را توی حمامِ خانۀ برادرم پس می‌دادم. با عقی که زدم، دل و روده‌ام همراه با زردآب از دهانم بیرون زد. کفِ دستانم را نهاده بودم کفِ حمام و اشک می‌ریختم به خاطر وضع رقت‌انگیزم. از ترسِ این‌که کسی صدایم را بشنود، به حمام اتاق داداش پناه برده بودم. چه باید می‌کردم با این مهمانِ ناخوانده‌ای که باز هم حاصل ترس‌هایم بود؟ سرم را محکم میان پنجه‌ام فشار دادم و مشت به شکمم کوبیدم! گلویم از شدت عق‌زدن‌هایم، به یک سوزش بی‌امان دچار گشته بود. مایعِ زرد رنگ، روی سرامیکِ زرد رنگ راه گرفته بود و از دریچۀ حمام پایین می‌رفت. باید هر چه سریع‌تر اینجا را ترک می‌کردم. دیر رفتنم مصادف می‌شد با بدبختیِ هر چه تمام‌ترم. دیشب داشتم به این می‌اندیشیدم ده عدد قرص آرامبخش می‌تواند آرامشی ابدی برایم به ارمغان بیاورد، منتها باز هم ترسیدم. اصلا مادرم ناف مرا با ترس بریده بود. باز شدنِ بی‌هوایِ در، حال بدی‌ام را تکمیل کرد. طاها درحالی‌که صورت در هم کشیده بود، قدمی داخل گذاشت.

- چه وضعشه؟ خوبی؟

پشت دستم را به کناره‌های لبم کشیدم و از بوی مشمئز کننده‌اش پلک روی هم فشردم.

- با توأم رویا، خوبی؟

با همان چشمان بسته، سر به پایین تکان دادم. این چشم‌ها نباید باز می‌شد. طاها تیز بود؛ می‌فهمید و امان از روزی که طاها می‌فهمید. زنده زنده چالم می‌کرد! این نیز یکی از ترس‌هایم بود. اصلا طاها همیشه جزئی از ترس‌هایم به شمار می‌رفت‌!

- هی بت می‌گم عین آدم غذا بخور. این معدۀ لامصبت چی داره که هی بالا میاریش؟

صدایم بدتر از دست‌هایی که چسبانده بودم به سرامیک، می‌لرزید.

- برو طاها منم الان میام.

- نوبرونۀ جدیدته هی غذای نخورده رو بالا آوردن؟

طاها که گیر سه‌پیچ می‌داد، ول کردنش با خدا بود.

  • برو طاها، اینجا حلوا خیرات نمی‌کنن.


https://www.intensedebate.com/people/melanyvk
http://www.cplusplus.com/user/melanyvk/
http://forums.qrecall.com/user/profile/319234.page
https://statvoo.com/website/buntak.com
https://blogs.gartner.com/jonah-kowall/2014/11/19/new-research-implement-mobile-application-performance-monitoring-for-app-analytics-and-app-quality-visibility/#comment-422726
https://forum.moshaver.co/members/melan.html
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.